کد مطلب:106542 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:190

خطبه 157-پیامبر و قرآن











[صفحه 497]

از خطبه های آن حضرت علیه السلام است: هجعه: خواب، مبرم: ریسمان محكم، (خداوند پیامبرش را به هنگامی فرستاد كه مدتی بود پیامبری نیامده، و امتها در خواب درازی فرو رفته و پایه های استوار احكام الهی ویران گشته بود، او با تصدیق آنچه در پیش روی او بود و با نوری كه به آن اقتداء شود به سوی آنها آمد، این نور، قرآن است. پس از او بخواهید به سخن درآید كه هرگز سخن نخواهد گفت، و لیكن من شما را از جانب آن خبر دهم، بدانید علم به آنچه می آید و اخبار آنچه گذشته، و داروی دردها و مایه نظام اجتماعی شما در قرآن است. هدف از این خطبه اعلام برتری و فضلیت پیامبر اكرم (ص) است، و منظور از فترت فاصله زمانی میان دو پیامبر است، عبارت هجعه من الامم اشاره است به خوابیدن مردم در خوابگاه طبیعت و غفلت آنها از آنچه به خاطر آن آفریده شده اند در طول زمان فترت، مراد از مبرم نظامی اجتماعی و احكام و دستورهایی است كه به وسیله ادیان سابق برقرار و مردم از آن پیروی می كردند و امور آنها بدین سبب منتظم بوده است، و منظور از انتقاض ویرانی و تباهی این نظام اجتماعی در نتیجه دگرگونی و نابودی شرایع و ادیان مذكور است، مقصود از تصدیق آنچه در پیش روی

پیامبر (ص) بوده، تورات و انجیل است، چنان كه خداوند متعال فرموده است: (مصدقا لما بین یدیه من الكتاب) باید دانست هر امری كه مورد انتظار و یا نزدیك و در دسترس باشد درباره آن گفته می شود: (جار بین الیدین) واژه نور را برای قرآن استعاره آورده، و مناسبت آن روشن است، پس از این امام (ع) دستور می دهد كه از قرآن بخواهید تا سخن گوید و این گفته خود را تفسیر می كند به این كه سخن قرآن را از او بشنوند، زیرا او زبان كتاب خدا و سنت است، و با جمله فلن ینطق یعنی: هرگز قرآن سخن نمی گوید توهم كسانی را كه از گفته آن حضرت دایر بر استنطاق قرآن به شگفتی و انكار درآمده اند از میان برده است، سپس اعلام می كند كه علم پیشینیان و اخبار گذشتگان، و آگاهی به رویدادها و فتنه های آینده و احوال رستاخیز و درمان درد شما همه در قرآن است منظور از درد، نقایص و رذایل اخلاقی است، و درمان آنها مواظبت بر فضیلتهای علمی و عملی است كه قرآن كریم مشتمل بر آنهاست، مقصود از نظام ما بین مردم، قانونهای شرع و آیینهای سیاسی حكمت آمیزی است كه نظام جهان و استقامت امور مردمان بر آنها استوار است.

[صفحه 499]

از این خطبه است: ترحه: اندوه، مقر: تلخ، زامله: شتری كه در حمل بار و بنه مورد استفاده قرار می گیرد، تنخمت النخامه: آب بینی را به دور انداخت، (در آن هنگام كلبه و خیمه ای باقی نمی ماند مگر این كه ستمكاران غم و اندوه را به آن وارد كنند، و سختی و بدبختی را در آن جای دهند، در این زمان برای مردم نه در آسمان عذر پذیری است و نه در زمین یار و یاوری، شما كسانی را كه شایستگی این امر را نداشتند برگزیدید، و آن را در غیر مورد خود قرار دادید، بزودی خداوند از آنانی كه ستم كردند انتقام خواهد كشید، خوردنی را به خوردنی و آشامیدنی را به آشامیدنی، در برابر هر لقمه كه از راه ستم خورده یا هر جرعه كه ظالمانه نوشیده باشند، خوراك زهرآگین و آشامیدنی تلخ برایشان مهیاست، ترس از پیراهن جان آنها و شمشیر را جامه تن آنان خواهد ساخت، به راستی اینان همان مركبهای باربر و شتران توشه كشند كه بار خطاها و گناهان را بر پشت دارند، پس سوگند یاد می كنم و باز سوگند یاد می كنم كه بنی امیه پس از من خلافت را همچون اخلاطی كه از سینه بیرون انداخته می شود از دست خواهند داد و پس از آن تا شب رو روز تكرار می شود هرگز طعم آن را نخواهند چشید و م

زه آن را نخواهند یافت.) این سخنان در زمینه آگاهی دادن از احوال بنی امیه و ستمهایی است كه در دوران حكمرانی خود مرتكب می شوند بیت مدر و وبر اشاره به خانه گلی شهرنشینان و خیمه مویی صحرانشینان است، امام (ع) خبر می دهد هنگامی كه بنی امیه از كارها را مرتكب شدند مستحق آن می شوند كه اوضاع آنها دگرگون و دولتشان سرنگون گردد، و در آسمان عذر پذیری و در روی زمین یار و یاوری نداشته باشند. پس از این شنوندگان را سرزنش می كند كه خلافت را ویژه كسانی ساختند كه اهل آن نبوده و شایستگی آن را نداشتند، این خطاب اختصاص به شنوندگان ندارد و همه كسانی را كه به حكومت معاویه و خاندانش خشنودند فرا می گیرد، و بسا آنانی را كه از جنگ با معاویه سر باز زده و آن حضرت را یاری و همراهی نكردند نیز شامل گردد، زیرا دست بازداشتن از دفع ستمكار و خودداری از پیكار با او، موجب تقویت وی، و در حكم یاری و نصرت او، و به منزله كمك به وی در ظلم و ستمگری است هر چند كسی كه اقدام به دفع ستمكار نكرده چنین قصدی نداشته باشد، سپس آن حضرت اعلام می كند كه خداوند از آنان انتقام خواهد گرفت، واژه های ماكلا و مشربا به فعل مضمری منصوبند كه تقدیر آن و یبدلهم ماكلا بما كل می ب

اشد، واژه علقم (حنظل) و صبر و مقر (تلخ) را برای كشتار و سختیهایی كه دشمن بر آنها وارد خواهد كرد و تلخیهای زوال دولت و نعمت استعاره فرموده است، همچنین واژه شعار برای ترس استعاره است و ذكر لباس ترشیح آن است، واژه دثار برای شمشیر استعاره گردیده است، مناسبت استعاره نخستین روشن است و مناسبت استعاره دوم چیرگی و پیوستگی ترس بر آنهاست همچون جامه زیرین كه بر بدن چسبیدن و پیوسته می باشد. یكی از شارحان گفته است این كه ترس به شعار تعبیر شده برای این است كه ترس در درون دل جای دارد و تعبیر سیف به دثار از این جهت است كه شمشیر بر ظاهر اندام پوشیده می شود همچنان كه شعار جامه زیرین و متصل به بدن است و دثار جامه ای است كه بر بالای آن پوشیده می شود و در ظاهر قرار دارد، واژه های مطایا (مركبهای سواری) و زوامل (شتران باركش) را بدین مناسبت كه آنان بار گناهان را به دوش می كشند استعاره آورده است، واژه انما كه ادات حصر است اشاره به این است كه همگی حركات و اعمال آنها بر خلاف قانون شرع بوده و جز خطا و گناه نمی باشد، پس از این آن بزرگوار سوگند یاد می كند كه پس از او بنی امیه خلافت را ناگزیر رها می كنند و در این جا لفظ تنخم (آب بینی یا اخ

لاط سینه را بیرون افكندن) را استعاره فرموده است كه بیانگر زوال حكومت از آنهاست و گویی آنان حكمرانی را قی می كنند، و یا مانند اخلاط سینه آن را بیرون می افكنند و این به ملاحظه شباهت حكومت و خلافت آنها به اخلاط و آب بینی است، این كه فرموده است آن را نخواهند چشید و طعم آن را نخواهند یافت اشاره است به این كه پس از این دیگر حكومت به آنها باز نخواهد گشت، كلمه ما در جمله ماكر الجدیدان به معنای مدت است، و مراد از جدیدان شب و روز است و ذكر این عبارت كنایه از طول مدت است و هم آگاهی دادن است از آنچه در آینده واقع خواهد شد، از پیامبر گرامی (ص) نقل شده است كه آن حضرت خبر داد كه بنی امیه پس از او خلافت را تصاحب خواهند كرد و آنها را نكوهش فرمود. به همین گونه مفسران در تفسیر قول خداوند متعال: (... و ما جعلنا الرء یا التی اریناك الا فتنه للناس و الشجره الملعونه فی القرآن و نخوفهم...) از آن حضرت روایت كرده اند كه در این رویا پیامبر (ص) مشاهده كرد كه بنی امیه مانند بوزینگان بر منبر او جست و خیز می كنند و پس از نزول آیه مذكور آن حضرت به همین گونه آن را تفسیر فرمود، و این امر را اندهگین ساخت و به دنبال آن فرمود: شجره ملعونه، بنی ا

میه و بنی مغیره اند، همچنین از آن حضرت روایت شده كه فرموده است: هنگامی كه فرزندان ابی العاص به سی نفر برسند مال خدا را میان خود دست به دست می گردانند و بندگان خدا را برده خود می سازند و نیز در تفسیر آیه شریفه (لیله القدر خیر من الف شهر) از آن حضرت روایت شده است كه این هزار ماهی است كه بنی امیه در آن پادشاهی می كنند، و نیز فرموده است: مبغوضترین اسمها نزد خداوند متعال اسامی حكم و هشام و ولید است، و هم روایات دیگری در این باره نقل شده است.


صفحه 497، 499.